مثل ماه روشن...

مثل ماه مغرور...

 

سلام بچه ها!!خيلى وقته که وب رو اپ نکردم

 

اخه ديگه نه انگيزشو دارم و نه وقتشو...

 

نميگم که ديگه کلا آپ نميکنم ولى شايد خيلى طول بکشه

 

مرسى از همتون که واقعا با نظراتتون خوشحالم کريد!

 

راستى سال جديد رو پيشاپيش بهتون تبريک ميگم!

 

از خداحافظى متتتنفففرم واسه همين ميگم:به اميد ديدار!!

[ پنج شنبه 15 اسفند 1392برچسب:,

] [ 1:31 ] [ setayesh ]

[ ]

 

سلام بچه ها ببخشید که دیر به دیر آپ میکنم

 

نمیدونم چرا عکس هارو آپلود نمیشه...سرعت سایت هم

 

بی نهایت پایینه,کپی/پیست هم که اصلا نمیشه چون هنگ میکنه

 

کلا ترکیده!!یه سوال از اون هایی که تو لوکس بلاگ هستن,لوکس بلاگ  این جوری شده یا مشکل از کامپیوتر خودمه؟

 

ممنون میشم جواب بدید:)

 

 

 

 

[ دو شنبه 14 بهمن 1392برچسب:,

] [ 13:9 ] [ setayesh ]

[ ]

  

*گاهی دلت از سن وسالت میگیرد

 

می خوای کودک باشی,کودکی که به هر بهانه ای به آغوش غمخواری پناه میبرد

 

و آسوده اشک میریزد

 

بزرگ که باشی باید بغض های زیادی را بی صدا دفن کنی...

 

*هیچ چیز و هیچکس در این دنیا ارزش دنیا را ندارد

 

که دختری حتی ناخن انگشت شصتش را برای آن عریان کند

 

بگذار جسم تو برای کسی باشد که حاضر است روحش را برایت عریان کند(قسمتی از نامه ی چارلی چاپلین به دخترش)

 

*این روزها به جای "شرافت" از انسان ها

 

"شر" و "آفت" می بینی!...

 

وقتی کسی اندازه ات نیست

 

به اندازه ی خودت دست نزن...(حسین پناهی)

 

*برای زیبا زندگی کردن

 

کوتاهی عمر را بهانه نکن...

 

عمر کوتاه نیست,ما کوتاهی می کنیم...(خسرو شکیبایی)

 

*بعضی حرف هارو نمیشه گفت

 

باید خورد

 

ولی بعضی از حرف هارو نه میشه گفت نه میشه خورد

 

می مونه سر دل

 

میشه دل تنگی

 

میشه بعض,میشه سکوت

 

میشه همون وقتی کهخودتم نمیدونی چه مرگته...

 

*آدم ها عجیبند...

 

در کودکی با عروسکی که با آن بازی میکنند دل میبندند

 

و درکودکی با کسی که به آن دل می بندند بازی می کنند...

 

*اگر می خواهی بدانی ثروتت چقدر است پول هایت را نشمار

 

قطره ای اشک بریز

 

تعداد دستانی که آن را پاک می کنند ثروت تو هستند...

 

 

 

[ دو شنبه 7 بهمن 1392برچسب:,

] [ 15:28 ] [ setayesh ]

[ ]

 

دقت کردین ما ایرانی ها

 

وقتی بچه ایم میگن بچه است نمی فهمه

 

وقتی جوونیم میگن جوونه خامه نمی فهمه

 

وقتی پیر میشیم میگن پیره حالیش نیست

 

ولی وقتی میمیریم میان سر قبرمون ومیگن:

 

یادش بخیر عجب آدم فهمیده ای بود!...

 

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:,

] [ 11:15 ] [ setayesh ]

[ ]

 

وقتی یه زن بهت گیر میده

 

ازت جواب میخواد

 

حسودیش کلافت کرده

 

خوشحال باش

 

و بدون که عاشقته وداره واسه داشتنت می جنگه

 

این ذات زنه

 

ولی وای به حال روزی که ساکت بشه

 

اوج گیر دادنش بشه:راحت باش

 

وای اگه بشکنه

 

اون روز تو با تمام مردونگیت توی دنیای زنونه اش

 

فقط یه نر هستی نه مرد...

 

 

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:,

] [ 10:52 ] [ setayesh ]

[ ]

 

*هفت واقعیت در این دنیا:

 

1.شما نمیتوانیدصابون روی چشمانتان بریزید

 

2.شما نمیتوانید موهای خود را بشمارید

 

3.شما نمیتوانید از بینی خود نفس بکشید,زمانی که زبانتان بیرون است

 

4.شما مورد سوم را انجام دادید

 

5.زمانیکه مورد سوم را انجام دادید فهمیدید میتوانید اما

 

شبیه یک حیوان با وفا شدید

 

6.الان لبخند میزنید در حالی که به شدت اسکل شدید

 

7.این مطلب زا به اشتراک بگذارید تا بتوانید انتقام بگیرید!!

 

[ چهار شنبه 25 دی 1392برچسب:,

] [ 10:45 ] [ setayesh ]

[ ]

قبل از ازدواج:

 

پسر:بلاخره موقع اش شد خیلی انتظار کشیدم

 

دختر:می خوای از پیشت برم؟

 

پسر:حتی فکرشم نکن

 

دختر:دوستم داری؟

 

پسر:معلومه هر روز بیشتر از دیروز!

 

دختر:تاحالا بهم خیانت کردی؟

 

پسر:نه واسه چی می پرسی؟

 

دختر:منو می بوسی؟

 

پسر:معلومه!هرموقع که بتونم!

 

دختر:منو میزنی؟

 

پسر:دیوونه شدی؟من همچین آدمیم؟

 

دختر:می تونم بهت اعتماد کنم:

 

پسر:بله

 

دختر:عزیزم...

 

بعد از ازدواج:

 

کاری نداره از بالا به پایین بخون!...

 

 

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:,

] [ 12:11 ] [ setayesh ]

[ ]

مهربان باش!...

 

به هر که میرسی لبخند بزن

 

تو نمیدانی به آدم ها چه میگذرد

 

شاید لبخندت برایشان گنجی ارزشمند باشد

 

و آنها به این لبخند بسیار محتاج باشند...

 چارلی چاپلین

 

عکس های عاشقانه غمگین

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:,

] [ 11:57 ] [ setayesh ]

[ ]

*بیشترین دروغگو ها همان کسایی هستند که در ابتدای رابطه خیلی از صداقتشان حرف میزدند...

 

 

*همون کسایی که زیبایی چهره ام را تحسین می کردند باعث شدند زود تر غم رو زگار به چهره ام بشیند

 

 

*چقدر با کلمات بازی کردم تا اطرافیانم بفهمند چه غم بزرگی در دلم هست

 

 

اما نفهمیدند و شدند هم دست درد دلم...

 

((ایناهم دوباره دوستم گفته,بچه ها این ها رو کپی نکنید..خواهش...صاحبش راضی نیست!!!!:)...))

[ شنبه 21 دی 1392برچسب:,

] [ 11:6 ] [ setayesh ]

[ ]

 

*گاهی وقتا بعضی از دردها این قدر سنگین وتاثیر گذار است

 

که در یک روز هزاران سال پیرت می کند...

 

*چقدر سخته که وقتی دلت گرفته کسی رو نداشته باشی که بدون اینکه

 

ازش خجالت بکشی سرت رو بذاری تو آغوشش و از غمت حرف بزنی

 

*چقدر سخته یه روزاتفاقی از کنارش رد بشی و تو از دیدنش قلبت هجان زده بشه

 

 

اشک تو چشمات جمع بشه اون داغون شدنتو تو چهرت ببینه اما اعتنایی نکنه و

 

 

انگار نه انگار یه روزیلیلیش بودی...

 

وتو با چشمانت سردی چشمانش را حس کنی و تو بار دیگر شکسته شوی...

 

 

*چقدر سخته واسه آروم کردن دلت بعد رفتنش پشت سرش بد بگی

 

چه سخته بعد اون اشک هاتو هر شب بالشتت پاک میکنه

 

*زندگی کردن برای کسانی که معنیش را نمی فهمند زجر است

 

زندگی کردن را عده ای فقط بلداند...

 

*می دونی چی کمرت رو میشکنه؟اینکه عشقت نسبت به تو حس مالکیت نداشته باشه

 

اگه جلوی خودش از یکی دیگه هم لب بگیری مثل بقیه برایت دست بزند...

 

 

((بچه ها این اس ام اس ها رو دوستم از خودش نوشته نظرتون چیه؟))

 

 

 

[ شنبه 14 دی 1392برچسب:,

] [ 12:48 ] [ setayesh ]

[ ]

 

اسم: هرکی هرچی حال میکنه صدام کنه اسم آدم مهم نیست شخصیت آدم مهمه!

 

تولد-سن:تاریخ تولد مهم نیست تاریخ تبلور مهمه!

 

محل زندگی-محل تولد:اهل کجا بودن مهم نیست "اهل وبه جا بودن"مهمه-بیمارستان!!!

 

تحصیلات:آخرین باری که یادمه خوندن و نوشتن بلد بودم!

 

خانواده:همه یه طرف خواهر مجازیمم یه طرف دیگه!!

 

هر وقت کارم گیر میکنه کفنش میکنم,میبرمش تو قبر میارمش بیرون,زندش میکنم,مریضش میکنم!!!!

 

چهره:ظاهر آدم مهم نیست باطن آدم مهمه!!فکر نمیکنم به ترشم!!!:)

 

پوشش(تیپ):تن آدمی شریف است به جان آدمیت/ نه همان لباس زیباست نشان آدمیت...

 

عشق:عشق فقط دو نوع,"عشق مادر به فرزند و عشق بنده به خدا"بقیه اش دیگه توهمه!

 

حرف آخر:"ی" حرف یکی مونده به آخرم هم بگم؟؟؟میشه؟؟؟

 

"ه":) حرف دوتا مونده به آخرم هم اگه میخواین بگما؟!

 

 

"سوال دیگه ای هم اگه دارید و میخواید راجع به من بدونید من در خدمتم:)"

 

*به عمه ام کاری نداشته باشید مریضه بدبخت!!!*

 

[ چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:,

] [ 16:18 ] [ setayesh ]

[ ]

 

دختره به پسره میگه:برو یه نوشیدنی واسم بگیر

 

پسره:کولا یا پپسی؟

 

دختره:کولا

 

پسره:دایت باشه یا عادی؟

 

دختره:دایت

 

پسره:شیشه یا قوطی؟

 

دختره:نمیخوام بابا واسم آب بیار

 

پسره:معدنی باشه یا لوله کشی؟

 

دختره:معدنی

 

پسره:سرد یا گرم؟

 

دختره:میزنمتا!

 

پسره:با چوب یا دمپایی؟

 

دختره:حیووووون

 

پسره:خر یا سگ؟

 

دختره:گمشو از جلو چشام

 

پسره:پیاده یا با دوچرخه؟

 

دختره:میام میکشمت

 

پسره:با چاقو یا ساطور؟

 

دختره:ساطور

 

پسره:قربانیم میکنی یا تیکه تیکه؟

 

دختره:خدا لعنتت کنه...قلبم وایساد

 

پسره: ببرمت دکتر یا دکترو بیارم اینجا؟!

 

دختره:  :(

 

...مصییییببببتتتتت!!!...:)

 

 

[ چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:,

] [ 12:10 ] [ setayesh ]

[ ]

 

دختر که باشی ترس های کوچکی داری؛

 

 

از غروب های خلوت,کوچه های بلند و بدون عابر,از صدای موتور سیکلت ها

 

 

ودوچرخه هایی که بی هدفدر کوچه ها پرسه میزنند می ترسی

 

 

از صدای بو ق ماشین هایی که ظهر تابستان جلوی پایت ترمز میکنند

 

 

و تو فقط کسانی را می بینی که در چشم هایشان نوعی حس دوستی است...

 

دختر که باشی عاقبت یک جایی...یک وقتی

 

به قول شازده کوچولو دلت اهلیه یک نفر میشود و دلت برای نوازش هایش تنگ میشود

 

حتی برای نوازش کردنش

 

و تو میمانی و دلتنگی ها,تو می مانی وقلب که لحظه ی دیدار تند تر می تپد

 

سراسیمه میشوی,بی دست و پا میشوی,نگران میشوی,دل بسته میشوی,

 

 

دلتنگ میشوی و عاقبت میفهمی نمیشود...

 

نمیشود دختر بود وعاشق نبود...

 

دست خودت نیست دختر که باشی گاهی دلت میخواهد پناه ببری

 

ضعیف باشی

 

بی بهانه اشک بریزی...

 

 

دست خودت نیست

 

گهگاهی حریصانه بو میکنی دست هایت را

 

شاید عطر تلخ و گس مردانه اش لا به لای انگشتانت باقی مانده باشد

 

دست خودت نیست دختر که باشی گاهی رهایش میکنی و آب میریزی پشت سرش

 

و قناعت میکنی به رویا ی حضورش...

 

دختر که باشی هزار بارهم که بگوید دوستت دارد

 

بازهم خواهی پرسید:دوستم داری؟

 

و ته دلت همیشه خواهد لرزید...

 

دختر که باشی هرچقدر هم زیبا باشی بازهم نگران زیباترهایی

 

که شاید عاشقش شوند...

 

دختر که باشی هر بار که صدایت میکند:خوشگلم

 

خدارا شکر میکنی که حداقل در چشم او زیبایی

 

دست خودت نیست,زن که باشی تمام دیوانگی های دنیا را بلدی!...

[ چهار شنبه 11 دی 1392برچسب:,

] [ 11:17 ] [ setayesh ]

[ ]



زن و شوهر پیری با هم زندگی می کردند.

 

 

 


پیر مرد همیشه از خروپف همسرش شکایت داشت و

 

 

 

 

پیرزن هرگز زیر بار نمی رفت و گله های

 

 

 

 

شوهرش رو به حساب بهانه گیری های او می گذاشت.

 

 

 


این بگو مگوها همچنان ادامه داشت تا اینکه یک روز پیرمرد

 

 

 

 

برای اینکه ثابت کند زنش در خواب خروپف

 

 

 

 

می کند و آسایش او را مختل می کند ضبط صوتی

 

 

 

 

را آماده کرد و شبی همه سر و صدای خرناس

 

 

 

 

های گوشخراش همسرش را ضبط کرد.

 

 

 

 


پیر مرد صبح از خواب بیدار شد و شادمان از اینکه

 

 

 

 

سند معتبری برای ثابت کردن خروپف های شبانه

 

 

 

 

او دارد به سراغ همسر پیرش رفت و او را صدا زد،

 

 

 

 

غافل از اینکه زن بیچاره به خواب ابدی فرو رفته

 

 

 

بود!

 

از آن شب به بعد خروپف های ضبط شده پیرزن،

 

لالایی آرام بخش شبهای تنهایی او بود!

 

قدر کسایی که به زندگیتون معنا میدنو بدونید تا دیر نشده...

[ یک شنبه 1 دی 1392برچسب:,

] [ 15:5 ] [ setayesh ]

[ ]



یادمان باشد با آمدن زمستان

 


اجاق خاطره ها را روشن بگذاریم و

 


به یکدیگر محبت کنیم تا دچار سردی فاصله ها نشویم …

 



یلداتون مبـــارکـــــ

[ یک شنبه 1 دی 1392برچسب:,

] [ 15:0 ] [ setayesh ]

[ ]

 

دختر:خودت بگو خلافت چیه؟

 

 

 

 

خواستگار:آدامس زیاد میجوم!

 

 

 

 

-آدامس؟!؟حالا چرا آدامس؟

 

 

 

 

-آخه بوی سیگار رو از بین میبره

 

 

 

-مگه سیگار میکشی؟

 

 

 

 

-آره بعد از عرق میچسبه

 

 

 

 

-مگه عرق میخوری؟

 

 

 

 

-آره گیرایی تریاکو بیشتر میکنه!

 

 

 

 

-مگه تریاک میکشی؟

 

 

 

 

-آره دیگه از بیکاری بهتره

 

 

 

 

-وای مگه بیکاری؟

 

 

 

 

-آره خب همیشه که نمیشه دزدی کرد

 

 

 

 

-خدا...دزدی هم میکنی؟

 

 

 

 

-قبل از این که برم زندان آره

 

 

 

 

-زندان کی رفتی؟

 

 

 

 

-تازه!چندوقته آزاد شدم الکی بردنم یارو خودش افتاد مرد من نکشتمش!

 

 

 

 

-یا باب الحوائج!...

 

 

[ شنبه 30 آذر 1392برچسب:,

] [ 16:33 ] [ setayesh ]

[ ]

هیچوقت نتونستم مثل فیلما شیک مسواک بزنم!

هر بار مسواک میزنم کم مونده از گوشام کف بزنه بیرون!

-

یکی از خوبی های مقنعه سرکردن اینه که سرکلاس میتونی هنس فری بذاری تو گوشت و

به استاد خیره بشی اخر ساعت هم استاد بهت بگه آفرین خیلی حواست جمعه موفق باشی!

-

پشت بسته ساقه طلایی باید بنویسن:
حتما همراه چای یا نوشیدنی مصرف شود احتمال خفگی وجود دارد!

-


يه سال ساعت دوازده شب داشت برف میومد منم خوشحال گفتم آخ جون فردا تعطیله
یهو برف قط شد !!
بارون اومد برفا آب شد!!
بارونم بند اومد ....
کم مونده بود نصفه شبی خورشید شروع کنه به تابیدن !!

-


اینایی که تو عصبانیت هر چی دوست داری بهشون میگی
اخر بغلت میکنن میگن باشه فقط تو اروم باش :|
فتوشاپن ؟

-

ﺑﺎﺑﺎم ﺍﺯ ﺗﻮ ﭼﺸﺎم ﻣﯿﺨﻮﻧﻪ ﭼﻪﮔﻨﺪﯼ ﺯﺩم

ﻭﻟﯽ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﻮﻝ تو جیبی می خوام؛ﺑﻪ ۱۷ﺯﺑﻮﻥ ﺯﻧﺪﻩﯼ

ﺩﻧﯿﺎ ﻫﻢﺑﮕم ﻣﺘﻮﺟﻪ ﻧمیشه !

-

یه نصیحت : همیشه مراقب جفتک اونایی که خر فرضشون میکردی ، باش !
-

اینقدر که مامانو بابام سر ریختن نمک تو غذا اختلاف دارن

ایران و غرب سر پرونده هسته ای اختلاف ندارن!

-

 

-


از بچگی شهرت داشتم به اینکهریزترین تغییر تو محیط خونه یا قیافه آدمارو میفهمم

از اون طرف ممکنه بعد از نیم ساعت گشتن دنبال جوراب، ببینم پامه

-


قبﻼ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻡ ﺭﻭﺯﻫﺎﻡ ﻫﻤﺶ ﺗﻜﺮﺍﺭﻱ ﺷﺪﻩ ﻭﻟﻲ ﺍﻻﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﺍﻳﻨﻄﻮﺭ ﻓﻜﺮ ﻧﻤﻴﻜﻨﻢ … ﺍﻻﻥ ﺩﻳﮕﻪ ﻣﻄﻤﺌﻨﻢ !
ﻻﻣﺼﺐ ﺭﻭﺯﻫﺎﻡ ﻫﻤﺶ

-

همیشه از سال اول ابتدایی تا سال آخر دبیرستان ،

یه نفر هست که سر هر امتحانی میپرسه:

“با خودکار یا با مداد؟”

ینی اینجور آدما آرپیچی هم کمشونه !!

 

شاد باشید!

 

 

 

 

[ یک شنبه 24 آذر 1392برچسب:,

] [ 16:25 ] [ setayesh ]

[ ]

سروان : خودتو معرفی کن ؟

امیر : من از اون دسته افراد رُکم که رد داده مخم

سروان : اصالتت کجاییه ؟

امیر : من ترکم آذری

سروان : چرا تو زیر زمین کار میکنی ؟

امیر : آخه من متنفرم از جاهای بلند

سروان : چه آدمایی همدستتن؟

امیر : توی کارمم پر نامردای گ.. بدتر از اون آدما که همراه توان

سروان : دقیقا به چه گروهی وابستگی داری ؟ واسه کی کار میکنی ؟

امیر : هم ماله توام هم ماله خودم ، هم مال مردم هم مال هنر

سروان : واسه چی به کارت ادامه میدی ، هدفت چیه ؟

امیر : قصدمه پیله هارو پروانه کنم

سروان : شنیدم زدی تو کاره زمین خواری ؟

امیر : من عاشق خونه ساختنم

سروان : حال ندارم دیگه سوال کنم خودت اعتراف کن

امیر : یه وقتایی بوده صاف نرم ولی خوب از یه سری توله صاف ترم

سروان : دو سه بارم دوربینای کنترل سرعت صدر گرفتنت ، مست بودی ؟

امیر : آره صدرو دوس دارم من واسه تنها روندنام

سروان : تو به این مملکت خیانت کردی ، بهتره که بری دادگاه معذرت خواهی کنی

امیر : من واسه کاری که نکردم هیچ موقع معذرت نمیخوام

سروان : پس میری آب خنک میخوری

امیر : عیب نداره ، میدونم اگه غد 

نبودم زندگی مزه بد نمیداد

سروان : :-؟

امیر : میشه در رو باز کنین
سروان : چرا ؟
امیر : من از درای بسته بی زارم

 

((ولی خدایی حیف بود دستگیرش کردن...نه؟!؟!باآهنگاش خیلی خاطره داشتم شایعه هم زیاد هست یه جا شنیدم میخوان اعدامش کنن یه 

جایی هم شنیدم آزادش کردن!!!))

[ شنبه 23 آذر 1392برچسب:,

] [ 16:16 ] [ setayesh ]

[ ]

 

یه روز 4 تا حیوون تصمیم گرفتن از یه درخت نارگیل برن بالا


1شیر


1 میمون


1 زرافه

و 1 سنجاب


تصمیم گرفتند که مسابقه بدهند که کدام یک برای چیدن یک موز از درخت سریع تر بالا می رود.


فکر میکنی کدام یک برنده می شود؟


پاسخ ، بازگو کننده شخصیت توست


پس با دقت فکر کن...


پاسخ را در پایین مشاهده کنید :
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.

.
.
.
.
 
.
.
.

اگر پاسخ تو:
شیر است =خسته و کسل هستی
میمون = گیج هستی
زرافه = کاملاٌ تعطیل هستی
سنجاب = نا امید هستی
چرا؟
برای اینکه:
درخت نارگیل که موز ندارد!!
مشخص است که تحت فشارهستی و زیاد کار کردی
باید یک مدتی استراحت کنی...

[ شنبه 23 آذر 1392برچسب:,

] [ 16:3 ] [ setayesh ]

[ ]


در زدی ...

مادرم در رو باز كرد ...

خواهرم هم بود ...

نشستی پیششون ...

مادرم گفت : پسرمن هنوز چند سالی كار داره ... یك ترم دانشگاهش مونده ... دو سال سربازی داره ... چند سال سختی داره !

تو چشای مادرم نگاه كردی ...

گفتی : من دوستش دارم ... با همه چی می سازم

سه ماه بعد...

من وكیلم ؟

گفتی : بله

دو سال بعد

درسم تموم شد ...

سربازی هم رفتم ...

خونه گرفتیم (خانوادم خیلی كمك كردند ) ...

دنبال كار گشتم ...

چند بار كارم رو عوض كردم تا بلاخره یك كا ر خوب گرفتم ...

مدیرتولید یك كارخانه شدم

تو دوست داشتی راحت تر زندگی كنی !

خونه بهتر ... ماشین ... امكانات بیشتر .

بیشتر كار كردم ...بیشتر ... بیشتر

خسته می شدم ... برای همین كمتر تفریح می كردیم ...

تو راضی نبودی ...

می گفتی اینقدر كار می كنی نمی تونیم تفریح كنیم !

یك سال بعد

چرا خواهرم اینا ماشینشونو عوض كردند ... ما هنوز یك ماشین قراضه هم نداریم ؟

چرا بابات اون خونشو تو ... نمی ده به ما ؟

چرا من هروقت یه چیزی می خوام پول كم دارم ؟

یك سال بعدش

خونه رو داریم عوض می كنیم ... می ریم خونه پدرم كه قبلا اجاره داده بود !

برات موبایل خریدم ... كادوی تولد !

می خوام یك ماشین قسطی هم بردارم ... هرچی باشه تو كارم جا اوفتادم !

چند ماه آخر

گفتی : ازدواج ما از اولش اشتباه بود ...

تو اصلا به احساسات من اهمیت نمی دی !

یكسال پیش هم بهت گفتم ...

من برای این زندگی خیلی تلاش كردم ....

هیچكس هم نفهمید ... برای من همه چی تموم شدس !

گفتم : تو چون از خانوادت دوری احساس دلتنگی می كنی ...

برو پیش مادرت اینا ... بهتر شدی برگرد ...

دو ماه موندی اونجا ( مادرم مدام به من سرمی زد )

برگشتی...

در زدی ...

مادرم دررو باز كرد ...

خواهرم پیشش بود ...

تو چشای مادرم نگاه كردی و گفتی : من از شوهرم متنفرم ...

مادرم : سكوت

خواهرم : چرا

تو : به احساسات من اهمیت نمی ده ؟

خواهرم : خیانت كرده ؟ خسیس بوده ؟ تنبل بوده ؟ بددهن بوده ؟ دروغ گفته ؟

تو : سكوت ...

تو : من برای همه چی تموم شدس !

مادرم : پس برو

ازسركاربرمی گردم ...

مادرم دررو باز می كنه ...

خواهرم برام چائی می یاره ...

پدرم كنارم می شینه ...

مادرم هم كنارم می شینه ...

تو چشاش نگاه می كنم ...

میگم : تنها شدم

میگه : تنهات نمی ذاریم...

[ پنج شنبه 21 آذر 1392برچسب:,

] [ 11:20 ] [ setayesh ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد